سلام کیوتا امروز یه خبر دارم . دیگه نمیتونم رمان مرینت رو بدم حالا الان هیچی معلوم نیست ولی به احتمال زیاد دیگه نمیدم نتیجه شنبه هفته ی بعد معلوم میشه 😔 مامان بزرگم از پیشمون رفت بخواطر همین نتیجه شنبه معلوم میشه 😔 تا پست بعدی فعلا ❤
سلام کیوتا . امروز پارت ۳ رمان marinette رو براتون آماده کردم 😊امیدوارم مثل همیشه ازش خوشتون بیاد . برید ادامه 👇💞
ساعتو نگاه کردم ... هشت و نیم بود ولی هنوز خبری از معلممون نبود 😒 دیگه صدای بچه ها بلند شد که چرا معلم نمیاد ... از طرفی من عصبی شده بودم آلیا هی سیخونک میزد بهم ... یعنی دوست داشتم تو اون لحظه از پنجره پرتش کنم پایین 😡 بالاخره بعد از سال ها سر کله ی معلممون پیدا شد ... معلممون گفت : سلام بچه ها . ببخشید انقد دیر کردم . پایین جلسه گذاشته بودن .😓 بعد دفتر حضور غیاباشو بیرون اورد و اسم هارو صدا زد . من دوباره به آدرین خیره شده بودم و حواسم به هیچی نبود 😒 معلممون داد زد : مرینت دوپن چنگ ! کجایی مرینت ؟ یهو به خودم اومدمو گفتم : حا.. حاضر☝ بعد یهو دختر بی ادبه که فهمیدم اسمش کلوییه گفت : زنگ تفریح به حسابت میرسم مرینت دوپن چنگ ! منم محل ندادم و برگشتم سر میز خودم ... بچه ها هنوز داشتن حرف میزدن که معلممون گفت :بچه ها ،لطفا ساکت باشید کلاس شروع شد !😐 وای فکرشو نمیکردم کلاس انقد زود تموم شه ! انگار کلاس نیم ساعته بود ! داشتیم میرفتیم خونه هامون . من و آلیا مسیرمون شبیه هم بود . خونه آلیا دو خیابون با خونه ی ما فاصله داشت ... داشتیم به خونهامون میرفتیم که یهو آدرینو دیدیم 😘 آلیا یواش گفت :برو دیگه ! گفتم : چی کجا برم ؟ آلیا گفت : برو پیشش ! گفتم : برو بابا ! حال داریا ! مامانم گفت معطل نکنم سریع بیام خونه ! آلیا سرشو تکون داد و به راه افتادیم ... جلوی در خونمون وایسادیم . آلیا داشت خونمون از بیرون میدید یعنی در واقع مغازمونو 😅 بعد گفتش : خونتون خیلی قشنگه . یه نونواییه مینیاتوری !😍 منم یه لبخند زدم و با آلیا خدافظی کردمو اومدم تو خونمون .
خوب دیگه تموم شد ببخشید انقد کم بود یه مشکل ضروری پیش اومده بخواطر همین سریع نوشتم تموم شه لایک و کامنت فراموش نشه بای 😊❤
سلام میراکلسی ها امیدوارم هرجا هستید حالتون خوب باشه . امروز پارت ۲ رمانmarinette رو براتون اماده کردم و اوردم . امیدوارم خوشتون بیاد ❤ ⬇برید ادامه ⬇
ذوق کرده بودم این پسر خوشگله چیکارم داره ؟😍 گفتم : اِوآ سل ... سلام! و یه لبخند احمقانه زدم ... پسره سلام کرد و گفت : ببخشید دنبال جا میگردید ؟ و یه لبخند زیبایی زد 💕 به لبخندش خیره شده بودم و گفتم :نه ... یعنی اره! یه لبخند کوچیکی زد و رفت سر یه میز که توش یه دختر نشسته بود و به اونجا اشاره کرد . انگار داشت میگفت بیام اینجا بشینم . بعد خودش رفت نشست سر میز خودش 😌 منم به حرف پسر خوشگله گوش دادمو رفتم تو اون میزه نشستم ... یهو اون دختره که کنارم بود به من گفت :وای دارم درست میبینم ؟ تو با من افتادی ؟! از این حرفش تعجب کردم ! آخه من اصلا اونو نمیشناختم ولی اون طوری حرف میزد که انگار منو قبلا دیده ! وقتی اون دختره قیافه ی تعجب کرده ی منو دید با تعجب گفت : منو نمیشناسی ؟ منم سرمو به علامت نه تکون دادم و یه لبخند زدم 😊 دختره گفت : بابا اونسری اومده بودم نونواییتون تو برام شیرینی گذاشتی ! فکر کنم اسمتم مرینت بود یخورده فکر کردم ولی یادم نیومد ... دختره گفت : ولش کن بابا 😒 گفتم : حالا اسمت چی هست ما خبر نداشتیم ؟😃 گفت : اسم من آلیاست مرینت دوپن چنگ! ساعت ۸ بود ولی خبری از معلممون نبود ... من و آلیا داشتیم درمورد زندگیمون حرف میزدیم . که یهو یاد اون پسر خوشگله افتادم . از آلیا پرسیدم : آلیا اون پسر خوشگلرو میشناسی ؟ آلیا گفت : همون که بهش گفتم تورو بیاره پیش من ؟ گفتم : تو بهش گفتی ؟😐 گفت :اره میشناسمش همینه جلوته دیگه ! تا این حرفو شنیدم جلومو نگاه کردم 😺 اون پسره نیمکت جلو دقیقا جلوی من بود ! گفتم : یا حضرت بروس!!! پسره برگشت منو یه نگاه کرد ... بعد یه لبخند زد و برگشت 😍 به آلیا گفتم : وای ... مهربون نیست ؟؟؟ آلیا گفت : جدی ؟! تو روز اول مدرسه عاشق شدی ؟ و یه لبخند شیطانی زد 😈 گفتم : هیییییس نباید بفهمه یخورده آروم تر ! یهو آلیا با یه لبخند شیطانی از جاش بلند شد و رفت جلوی آدرین 😮 گفت : آدرین جون میدونستی یکی عاشقته ؟ اسمش مر....... تا اومد ادامه ی حرفشو بگه اومدم جلوی دهنشو گرفتم و نذاشتم ادامه ی حرفشو بگه و نشوندمش سر جاش 😖 آدرین همینطوری داشت به من با تعجب نگاه میکرد 😕 گفتم : چی ... چیزی نیست آلیا داشت میگفت عاشق یه عطر به اسم آدرین شده ! یه لبخند زد و برگشت 😍 نشستم سرجام و با عصبانیت فراوون به آلیا نگاه میکردم ... گفتم : معلوم هست داری چه غلطی میکنی ؟! آلیا گفت :وااای سر این پسره به بهترین دوستاتم فحش میدی ؟😃 یه اخم کردمو برگشتم و منتظر معلممون موندم ...
خوب دیگه تموم شده براش دستم نشکست ، پاره شدم ، پس تورو خدا لایک و کامنت فراموش نشه 😂 پارت بعدیو پس فردا براتون میزارم 😘😘😘 💖💖💖تا پست بعدی بای💖💖💖
امروز یه رمان جدید با نام marinette برای شما کیوتا اماده کردم . این رمان درباره ی زندگی مرینته 🐞 امیدوارم از این رمان خوشتون بیاد چون دستم براش شکست 😅 برید ادامه 👇
بییییب بییییب !
با صدای آزار دهنده ی زنگ ساعتم از خواب با اینکه نمیخواستم بیدار شدم .
ساعتو نگاه کردم ... هفت بود ، با خودم گفتم :حالا تا هفتو ربع میخوابم وقت هست...
و دوباره غش کردم ...😪
خواب بودم یهو مامانم از پایین داد زد :مرینت مدرست دیر شد بدو حاضر شو !
گفتم :آاااا باشه مامان حالا مگه چقد دیر شده ؟
ساعتو نگاه کردم ...هفت و نیم بود !
تا ساعتو دیدم با سرعت جت رفتم دسشویی ،دست و صورتمو یه آب زدم بعد سریع رفتم تو
اتاقم لباسامو پوشیدم ، کیفمو برداشتم و رفتم پایین ...
مامانم تا منو دید گفت :چه عجب خانوم خوابالومون بیدار شد !😫
یه لبخند کوچیک زدم .
یه کروسان برداشتمو رفتم مدرسه ⬅🏫
توی راه همش فکرم مشغول بود . داشتم به دوستایی که قراره پیدا کنم فکر میکردم .
توی این فکرو خیالا بودم که یهو خوردم به یه دختر باکلاس ...
دختره برگشت منو دید و داد زد :هییییی دست پاچلفتی اگه نمیبینی یه عینک بزن !!!
گفتم : ای وای ببخشید خیلی متاسفم .
دختره دوباره داد زد :متاسفم چیه ؟! نزدیک بود لباس قشنگمو خراب کنی ! قیمتش ...
تا خواست ادامه ی حرفشو بگه سریع از اونجا گذشتم و رفتم تو مدرسه 🏫
من تا رسیدم تو بلافاصله زنگ خورد ...🔔
سریع رفتم تو کلاس میخواستم برم بشینم که یهو چشمم خورد به یه پسر خوشگل 😍❤😍
همونطوری بهش خیره شده بودم که دوباره اون دختر جیغ جیغوئه سر و کلش پیدا شد 😒
اومد کنار من و گفت : ایششش برو اونور ! باید حواسم وحشتناک به خودم باشه تا این لباس خوشگل و گرونمو پاره پوره نکنی!😬
اینا رو گفت و اومد زد بهم و رد شد و رفت نشست 😡 اه اه من چقد بد بختم با این افتادم !
داشتم با اخم به اون دختر به ادبه نگا میکردم که یهو یکی زد بهم ...
برگشتم دیدم همون پسر خوشگلس !😇
خوب دیگه این پارتش تموم شده امیدوارم خوشتون اومده باشه 👌
لایک و کامنتم تورو خدا فراموش نشه دستم شکست پارت بعدی رو پس فردا میزارم پس خواهشا تو کامنت نگید کی میزارم 😒😒😒
سلام کیوتا امروز به درخواست یکی از دوستامون از ادرینتی عکس اوردیم . امیدوارم خوشتون بیاد ❤ برید ادامه ی مطلب 💝
ببخشید کیفیت بعضیاشون خوب نبود و اصلا عاشقونه نبودن دیگه شرمنده همینا هم بزور پیدا کردم اندروید گوشیم خیلی قدیمیه عکسایی رو که قشنگ بودن رو میرفتم تو سایتشون بالا نمیاورد 😧 خوب اگه درخواست دیگه ای داشتید بگید براتون میزارم 😇 لایک و کامنت فراموش نشه تا پست بعدی بای💞
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه امروز چند تا عکس میراکلس اوردم وا اینکه اینا درخواستی هستن یعنی اگه درخواستی از شخصیت های میراکلس داشتید بگید میزارم .
💟برید ادامه ی مطلب💟
خوب امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک و کامنتم فراموش نشه دستم بخواطر همین چند تا دونه شکست 😥 یادتونم نره درخواستی از این شخصیتا داشتید بگید میزارم خوب تا پست بعدی فعلا بای❤